چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی

چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی

سنگیّ و ناشنیده فراموش میکنی

رگبار نو بهاری و خواب دریچه را 

از ضربه های وسوسه ، مغشوش می کنی

دست مرا که ساقه ی سبز نوازشست

با برگ های مرده هماغوش می کنی  

ای ماهی طلایی مرداب خون من

خوش باد مستی ات که مرا نوش میکنی

تو درّه ی بنفش غروبی که روز را

بر سینه می فشاری و خاموش می کنی

در سایه ها فروغ بنشست و رنگ باخت

او را به سایه از چه سیه پوش می کنی ؟


*فروغ فرخزاد*

نظرات 1 + ارسال نظر
نوید 26 بهمن 1392 ساعت 06:07 ب.ظ

ممنون از وبسایت بسیار زیباتون
لطفاً از فروغ بیشتر بزارید.

درود بر شما همراه گرامی شکنج
چشم. حتما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد