در روز اگرچند به هجر تو گرفتار - ای سفره افطار!
جوییم وصال تو در آغاز شب تار ای سفره افطار!
تا مهر فرو رفت، ز پی، ماه برآید از تو خبر آید
ما مهر تو را مدت یکماه خریدار! ای سفره افطار!
هرچند که در منزل ما نیز نکویی بس خوشبر و رویی
خوشتر که رسَم من به تو در منزل اغیار! ای سفره افطار!
تو معرکه و تیغ و سنان،قاشق و چنگال من، لشکر قَتّال!
تا کوس اذان بشنوم آمادۀ پیکار! ای سفرۀ افطار!
از جلوۀ تو عشق فسونکار، فراموش! شد یار، فراموش!
خوشطعمتراز عشقی و خوشرنگ تر از یار! ای سفره افطار!
در دیس تو از مرغ دگر نیست نشانی از فرط گرانی
صدحیف که امسال سبکتر شدی از پار! ای سفره افطار!
با اینهمه سهمی ز خود الساعه جدا کن نذر فقرا کن
رنگین نشو از خون دل گرسِنه؛ زنهار! ای سفره افطار!