کودکی

کودکی هایم اتاقی ساده بود

قصه ای دور اجاقی ساده بود

شب که میشد نقشها جان میگرفت

روی سقف ما که طاقی ساده بود

  ادامه مطلب ...

حرفی از نام تو


ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم ، خاکسترم آتش گرفت

 

چشم وا کردم ، سکوتم آب شد

چشم بستم ، بسترم آتش گرفت

 

ادامه مطلب ...