توی چشاش زُل می زنم ، روی موهاش گُل می زنم
با لهجه ی دوسِت دارم ، سمت صداش پُل مـــی زنم
ســـاده می گم دوسش دارم ، نمـــــی تونم نبینمش
تازه مـی شم وقتی که تو قــاب نگام مـــی بینمش
ساده س ولی مهربونه ، مث کف دس می مونه
وقتی میـــاد آسمـــونو به ایوونم مـــی کشـــونه
دل شکسته مو میــاد ، بانگاهـــاش بند می زنه
خستگی از تنم می ره ، وقتی که لبخند می زنه
ادامه مطلب ...