گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی ست
این آتش از هر سر که برخیزد تماشایی ست
دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد
تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی ست
زیبای من! روزی که رفتی با خودم گفتم
چیزی که دیگر برنخواهدگشت زیبایی ست
راز مرا از چشمهایم می توان فهمید
این گریه های ناگهان از ترس رسوایی ست
این خیره ماندن ها به ساعت های دیواری
تمرین برای روزهایی که نمی آیی ست
شاید فقط عاشق بداند «او» چرا تنهاست:
کامل ترین معنا برای عشق تنهایی ست...
فاضل نظری