کاشکی مادر ایام نمیزاد مرا...

مادر از بهر غم و رنج جهان زاد مرا

درس غم داد در این مدرسه استاد مرا


دل من پیر شد از بس که جفا دید و جفا

ندهد سود دگر قامت شمشاد مرا


آنچه می خواست دلم چرخ جفا پیشه نداد

وآنچه بیزار از آن بود دلم، داد مرا 

 


غم مگر بیشتر از اهل جهان بود که چرخ

دید و سنجید و پسندید و فرستاد مرا


در دلم ریخت بس بر سر هم غم سر غم

دل مخوانید، خدا داده غم آباد مرا


زندگی یک نفسم مایه ی شادی نشده است

آه اگر مرگ نخواهد که کند شاد مرا


ترسم از ضعف، پریدن ز قفس نتوانم

گر که صیاد، زمانی کند آزاد مرا


آرزوی چمنم کم کمک از خاطر رفت

بس در این کنج قفس بال و پر افتاد مرا


یک دل و این همه آشوب و غم و درد عماد

کاشکی مادر ایام نمیزاد مرا


  عماد خراسانی


نظرات 2 + ارسال نظر
شیدا(فَرمِہ) 22 شهریور 1393 ساعت 05:40 ب.ظ http://shadeofparadise.blogfa.com

یا رب العالمین

سلام...
کیوان شید"شنبه"ی...
آرام..زیبا وخوبی بگذرانید...

سخت است حرفت رانفهمند...
و سختتر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند...
حالا میفهمم ....که خـــــدا ........چه زجـــــری میکشد..
وقتی این همه آدم حــــرفش را که نفهمیده اند هیـــــــــچ.....
اشتباهـــــی هم فهمیده اند "دکـــــتر عــــلی شـــــریعتی"....

"سایہ بهشت"


شعر......
واقعــــا.......
بی اغراق......
زیبــــــــــا..........
بجـــــــــا...............
پر واضـح....................
گزینش........................
شما...............................
عالی................................

درود بر شما همراه گرامی

علی 22 شهریور 1393 ساعت 08:28 ب.ظ http://ploton.blogsky.com

دراین مهرکه پیش روداریم تولدیکی ازعزیزانم هست که دوست دارم



براش تبریک تولدجمع کنم هرچقدرشد البته هرچه زیادتربهتر



ممنون میشم دراین پست فقط تبریکهایتان رابزارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد