سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟

دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن

به از آن است که در دام نگاه افتادن


سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟

تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن


لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه

چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟ 

 


آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است:

پنجه بر خالی و در حسرت ماه... افتادن


با دلی پاک، دلی مثل پر قو سخت است

سر و کارت به خط و چشم سیاه افتادن


من همان مهره ی سرباز سفیدم که ازل

قسمتم کرده به سر در پی شاه افتادن


عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد

سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن 


حامد عسکری



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد