بی خیالت سر نکردم، بی خیالم سر مکن
خواب را در چشم های خسته ام باور مکن
اختیارت را به دست باد جادوگر مده
پیش مردم زلف هایت را پریشان تر مکن
امر کن تا بر لب سرخ تو عاشق تر شوم
نامسلمانا! لبم را نهی از منکر مکن
عمر بودن با تو کوتاه است،مثل عمر گل
نازک انداما! گل عمر مرا پرپر مکن
دیدی و چیدی و بوییدی و دور انداختی
آنچه کردی با دل من با دل دیگر مکن
شب گذشت و خواب چشمان تو را از من گرفت
گفتمت عادت به داروهای خواب آور مکن...
*ناصر حامدی*