من ناز نمیکشم دلت خواست برو...

من ناز نمیکشم دلت خواست برو 

کج کج نکنم نگاه و یکراست برو

هرجور که مایلی بزن قید مرا 

هرچند دلم یکه و تنهاست، برو

دیگر نکشم منت مهتابت را 

تاریکی از این به بعد زیباست، برو 

 

خودخواهی و در فکر خودت هستی بس 

پس خواهش و التماس، بیجاست، برو

روراست بگویم نه من آن مجنونم 

نه در سر تو هوای لیلاست، برو

یک لحظه نگاه هم نکن پشت سرت 

در، روی تو و خاطره ها واست برو

از اول کار، اشتباه از من بود 

آری همه از ماست که بر ماست، برو

بی معرفتی ولی ندارم گله ای 

این رسم همیشه های دنیاست، برو

یک روز که دلتنگ شدی میفهمی 

حسرت "تو"ی هرگز نشده "ما"ست، برو..


*شهراد میدری*

نظرات 2 + ارسال نظر
مهشید 4 خرداد 1394 ساعت 02:29 ب.ظ

خ د 4 آذر 1395 ساعت 04:34 ب.ظ

ممنون عالیه داش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد