دست از آیینه بکش ای پری بی همه چیز!

دست از آیینه بکش ای پری بی همه چیز !

ول زیبا شدن و دلبری بی همه چیز

باد بی تربیت از دور گل آورده، نگیر

گره محکم بزن آن روسری بی همه چیز

چه کسی گفته تو چایی ببری؟ بیخود کرد

نه نرو داخل از این پادری بی همه چیز

آمده تا بخرد با دک و پز ناز تو را

احمق بی سر و پا، مشتری بی همه چیز  

پدر بی پدرت کاش نمیگفت "بله"

آه از پچ پچ نامادری بی همه چیز

بخورد توی سرش نامزدی یعنی چه

پرت کن حلقه و انگشتری بی همه چیز

ول "انکحت" و "زوجت"، ببند آن دفتر

نه نه عقدش نکن ای محضری بی همه چیز

رقص کافی ست کثافت، بتمرگ و خفه کن

آن بکوب و بزن بندری بی همه چیز

نه نزن بوق پس گل زده ماشین عروس

کارناوال شب خاکستری بی همه چیز !

بی شرف! دست نزن این تن معشوق من است

نکن عریان بدن مرمری بی همه چیز

نه نه نگذار لبت روی لبش میکشمت

آی سگ صورت مو فرفری بی همه چیز !

وای نه! آه چه می بینم ای واااااااااای خدا

چشم بستم به شب آخری بی همه چیز

گور بابای من و عاشقی و دل دادن

به درک شاهرگم را.. پری بی همه چیز !


*شهراد میدری*

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد