فریاد حسین را شنیدیم همه
از کوفه به سوی او دویدیم همه
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم
از شمر امان نامه خریدیم همه
2
سجاده به دوش ها همه آمده اند
آن حلقه به گوش ها همه آمده اند
ذی الحجه و مکه و محرم نزدیک
شمشیر فروش ها همه آمده اند
3
انگار تمام شهر تسخیر شده
بنگاه فروش غل و زنجیر شده
از چارطرف حرمله ها آمده اند
بازار پر از نیزه و شمشیر شده
4
آن روح زلال و صیقلی زینب بود
آیینه ی غیرت علی زینب بود
هر چند امام و مقتدا بود حسین
پیغمبر کربلا ولی زینب بود
5
هم یاور و خواهر برادر هایش
هم بود برادر برادر هایش
یک عمر برای پدرش مادر بود
حالا شده مادر برادرهایش
6
ان روز حسین یک صدا زینب بود
آیینه ی غیرت خدا زینب بود
زینب زینب زینب زینب زینب
آن روز تمام کربلا زینب بود
7
دستان بریده نعش بی سر دجله
تنها و غریب و بی برادر دجله
یک سوی حسین و سوی دیگر عباس
یک چشم فرات و چشم دیگر دجله
8
هر چند کلاس درس او یک واحه ست
راهی که به آنجا نرسد بی راهه ست
پیران همه طفل مکتب او هستند
این پیر طریقتی که خود شش ماهه ست
9
افتاد تب هلاک توی سرتان
یک آتش سهمناک توی سرتان
لب های رقیه از عطش خشک شده
ای این همه آب!خاک توی سرتان
10
ابر و مه و خورشید و فلک گریان است
دریا به خروش آمده و توفان است
با سوز و گداز نوحه می خواند باد
زنجیر زن دسته ی ما باران است
11
در سوگ تو سنگ می زند بر سینه
گل با دل تنگ می زند بر سینه
با سوز و گداز نوحه می خواند باد
باران چه قشنگ می زند بر سینه
12
با اذن تو تیر پر به سوی تو گرفت
جا در سر و پیشانی و روی تو گرفت
وقتی که برید حنجرت را خنجر
صد بار اجازه از گلوی تو گرفت
13
بنویس که با شتاب باید برسد
فورن ببرش جواب باید برسد
لبهای رقیه از عطش خشک شده
این نامه به دست آب باید برسد
14
"والصبح" قسم به شام جان کاه تو بود
"والیل "قسم به روز اگاه تو بود
هفتاد و دو تکه شد تن آینه ات
"والشمس" قسم به صورت ماه تو بود
15
مردانه به قلب آن همه تیر زدی
با زخم چه طعنه ها به شمشیر زدی
بر هر چه که هست در نماز آخر
یک مرتبه هفتاد و دو تکبیر زدی
16
چرخید خداوند به دور سر تو
زد بوسه به پاره پاره ی پیکر تو
والله که کشتی نجات همه است
گهواره ی کوچک علی اصغر تو
17
بین تو و او عشق فقط نصف شده
چون موی به موی و خط به خط نصف شده
شق القمری که کرده بودی این است
این ماه که با تو از وسط نصف شده
۱۸
یا من هو اسمه دوا یا عباس!
یا من هو ذکره شفا یا عباس
نگذار خدا نکرده کافر بشوم
عباس خداست یا خدا...یا عباس
۱۹
افتاد در آغوش زمین سرو تنت
پیچید میان دشت عطر بدنت
تسبیح تو را ماه به گردن انداخت
سجاده ی آفتاب شد پیرهنت
۲۰
آن روز چقدر با صفا خواند نماز
انگار که با خود خدا خواند نماز
یک بار دگر قبله عوض شد آن روز
چون کعبه به سمت کربلا خواند نماز
۲۱
چون رود رها شدی رها و سرمست
دریا نم نم به موج هایت پیوست
باران دارد به سمت تو می آید
هر قطره گرفته است چتری در دست
شعری از شاعر ایلامی آقای جلیل صفربیگی
shomaa on file raa mitavaanid taa dorost shodan linkhaaie blogr az
http://static.blogr.com/sites/re/rezas/media/NazeLeili-Shajar.wma
download konid
با تشکر فراوان از لطف شما