ون پرده ی حریر بلندی خوابیده مخمل شب ، تاریک مثل شب آیینه ی سیاهش چون آینه عمیق سقف رفیع گنبد بشکوهش لبریز از خموشی ، وز خویش لب به لب امشب بیاد مخمل زلف نجیب تو شب را چو گربه ای که بخوابد به دامنم