جای ماندن نیست،دنیا را رها کن پر بکش
قهوه ات را مَرد ،امشب با کمی سم سر بکش
بی تفاوت رد شو از مردم، میان دفترت
سنگ باش و گوش احساسات خود را کَر بکش
گوشه ای دور از هیاهوهای شهر لعنتی
پُک بزن سیگار خود را،زجر هم کمتر بکش!
عشق یعنی یک دروغ محض، نوعی درد سخت
دست از این کذب درد آور، از این باور بکش
دست از این زندگی، از این بلای سهم گین
از جنایت های این دنیای زجر آور بکش
نیست جای لحظه ای تردید،چشمت را ببند
قهوه ات را مَرد امشب با کمی سم سر بکش
فرزاد نظافتی