با منِ بیکسِ تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان
منِ بیبرگِ خزان دیده دگر رفتنیام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
داغ و درد است همه نقش و نگارِ دل من
بنگر این نقشِ به خون شسته نگارا تو بمان
زین بیابان گذری نیست سواران را لیک
دل ما خوش به فریبیست، غبارا تو بمان
هر دم از حلقهی عشاق، پریشانی رفت
به سرِ زلف بتان سلسله دارا تو بمان
شهریارا تو بمان بر سر این خیلِ یتیم
پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان
«سایه» در پای تو چون موج دمی زار گریست
که سرِ سبزِ تو خوش باد کنارا تو بمان
"سایه"
سلام به گروه نویسندگان شکنج.عکس بسیار زیبایی بود.استاد شهریار وسایه
ابتکار جالبیه که عکس هر شاعر رو هم میزارید
من خودم اسم و شعر خیلی از شاعرا رو شنیدم ولی عکسشون رو ندیده بودم.
ممنون لذت بردم.
درود بر شما همراه گرامی شکنج.از رضایتمندی شما خرسندیم.