بیــا گناه ندارد بــه هم نگاه کنیم
و تازه داشته باشد بیا گناه کنیم !
نگاه و بــوسه و لبخند اگــر گناه بود
بیا که نامهی اعمال خود سیاه کنیم
بیا به نیم نگاهی و خندهای و لبی
تمــــام آخرت خویش را تبـــاه کنیم
به شور و شادی و شوق و ترانه تن بدهیم
و بار کــــوه غـــــم از شور عشق کاه کنیم
و خوشخوریم و خوشبگذریم و خوش باشیم
و تف بـه صورت انواع شیـــخ و شـــاه کنیم !!
و زندهزنده در آغــوش هــــم کباب شویم
و هرچه خنده به فرهنگ مردهخواه کنیم
برای سرخوشی لحظههات هم که شده است
بیــــا گنــــاه ندارد بـــــه هـــم نگــــاه کنیم
*فرامرز عرب عامری*
بینظیری بااین غزل
ممنون از لطف شما همراه گرامی شکنج
خیلی زیباست استاد
واقعا زیبایی در کلمه کلمه ی شعر قابل لمسه
شاعر بمونید
درود بر شما همراه گرامی.
شعر روزه
روزه ام را باز با آغوش تو وا می کنم
تا سحر چشمان مستت را تماشا می کنم
بی مهابا صورت ماه تو را می بوسم و
از همین امروز عید فطر برپا می کنم
چشم وگوش وبینی ولب را به دنیا بسته ام
تشنـه ی عشـق تـوام اما مدارا می کنم
در نماز ظهر رکعتهای من گم می شود
عصر ها خود را در آغوش تو یدا می کنم
ای عزیزان زندگی کاری که با یوسف نکرد
من پس از افطار آن را با زلیخا می کنم
روزه دارم هر چه می بینم دلم لک می زند
بین این مو گنـد میــها یاد حــوا می کنـم
هر که می آید نویدم می دهد عاشق شوم
تا برای عشق جایی نیست ، بی جا می کنم
در خیابان دختران خوب می بینم ولی
بــا زبــان روزه ام استـغـفــرالا می کنـم
روزه ی مریم نشسته بر لب معشوقه ام
آخرش یک روز من این روزه را وا می کنم.
استاد فرامرز عرب عامری
ممنون دوست عزیز