چشمت «قیامت» است! بخوان «انفطار» را

«انکحتُ...» عشق را و تمام بهــار را ! 

«زوّجتُ...» سیب را و درخت انار را ! 

«متّعتُ...» خوشه‌خوشه رطب‌های تازه را 

گیلاس‌های آتشی آبــــــــــــــــــــ‌دار را ! 

«هذا موکّلی...»: غزلم دف گرفت، گفت:

تو هم گرفته‌ای بـــــه وکالت سه‌تار را ! 

 

«یک جلد...» آیـــه‌آیـــــــه قرآن! تو سوره‌ای!

چشمت «قیامت» است! بخوان «انفطار» را !

«یک آینه...» به گردن من هست... دست توست،

دستی کــــــــــــــــه پاک می‌کند از آن غبار را 

«یک جفت شمع‌دان...»؟! نه عزیزم! دو چشم توست 

کــــــــــــــــــــــــه بردریده پردة شب‌های تار را !

مهریّة تو چشمه و باران و رودسار

بـــــــر من بریز زمزمة آبشار را !

«ده شرطِ ضمنِ...» ده؟! ... نه! بگویید صد! ... هزار!

بـــــــــــــــــــــــا بوسه مُهر می‌کنم آن صدهزار را !

لیلی تویی که قسمت من هم جنون شده

پس خط بزن شرایط دیـــوانه‌وار را ! 

این بار من به بوسه‌ات افطار می‌کنم 

خانم! شکسته‌ای عطش روزه‌دار را !


نظرات 1 + ارسال نظر
جنگی نژاد 20 بهمن 1392 ساعت 09:36 ب.ظ http://rezajanginejad.blogsky.com/

اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ...
دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او
آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می‌کند ... پس خود را گناهکار مبین
من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد ... و تنهایکی سپاسش گفت!!!
من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده ... یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند ... از تو برایمهربانیت قدردانی میکنند.
پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش... که این روح توست که با مهربانی آرام میگیرد
تو با مهر ورزیدنت بال و پر میگیری ...
خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ...
پس به راهت ادامه بده
دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند ...
تو به پاس زیبایی عشق، عشق بورز و جاودانه باش

آرزوئی نیست!جزتحقق آرزوهای قشنگتان

درود بر شما دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد