کاش می شد زیر پرهای خودت بنشانی ام بی تو سردرگم شبیه ابرها در دست باد بی جهت از هر طرف می چرخم و بارانی ام شب به شب گم می شوم در جاده های بی کسی پا به پای من بیا ای سایه ی پنهانی ام
با نفس های من از من آشناتر روح توست لحظه ی گرمی که در آغوش خود می خوانی ام مادرانه دست بگشا تا بیایم سوی تو مرگ ای آغاز من در نقطه ی پایانی ام
آفرین
خیلی. خوب،انشالا موفق باشند همیشه
درود بر شما همراه گرامی شکنج. با آرزوی موفقیت متقابل برای شما دوست ارجمند.