از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده‌ی کوته نظران 
ادامه مطلب ...

هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب!

پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری 

وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری 

هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب 

دل دهـــد تاوان اگـر تن ناتـوان است ای پــــری 

پیل مــاه و ســال را پهـــلو نمـــی کـــردم تهـــی 

با غمت پهلو زدم، غم پهــلوان است ای پــــری   ادامه مطلب ...

اخگر نهفته

ای دل به ساز عرش اگر گوش می‌کنی

از ساکنان فرش فراموش می‌کنی

گر نای زهره بشنوی ای دل به گوش هوش

آفاق را به زمزمه مدهوش می‌کنی

شب کز نهیب شیر فلک خفته‌ی خراب

خواب سحر حواله به خرگوش می‌کنی  ادامه مطلب ...

یاد جوانی

 

 

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند

 

بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند

 

همتم تا میرود ساز غزل گیرد بدست

 

طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند

 

ما به داغ عشق بازیها نشستیم و هنوز

 

چشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند

 

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان

 

با هیمن نخوت که دارد آسمانی میکند

 

سالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز

 

در درونم زنده است و زندگانی میکند

 

با همه نسیان تو گویی از پی آزار من

 

خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند

 

طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند

 

آنچه گردون می کند با ما نهانی میکند

 

شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید

ورنه قاضی در قضا نا مهربانی میکند