خیز، اى بنده محروم و گنهکار بیا
یک شب اى خفته غفلت زده بیدار بیا
بس شب و روز که در زیر لَحَد خواهى خفت
دَم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا
شب فیض است و در توبه و رحمت باز است
خیز، اى عبد پشیمان و خطاکار بیا
پرده شب که بود آیت ستّارى من
دور از دیده مردم، به شب تار بیا
این تویى، بنده آلوده و شرمنده من
این منم، خالق بخشنده ستّار بیا
مگشا دست نیازت به عطاى دگران
دل به من بسته و بگسسته ز اغیار بیا
فرصت از دست مده، مى گذرد این لحظات
منشین غافل و بى حاصل و بیکار بیا
حبیب الله چایچیان