روزه ام را باز با آغوش تو وا می کنم

روزه ام را باز با آغوش تو وا می کنم
تا سحر چشمان مستت را تماشا می کنم
بی مهابا صورت ماه تو را می بوسم و
از همین امروز عید فطر برپا می کنم
چشم وگوش وبینی ولب را به دنیا بسته ام
تشنـه ی عشـق تـوام اما مدارا می کنم
  در نماز ظهر رکعتهای من گم می شود
عصر ها خود را در آغوش تو پیدا می کنم
ای عزیزان زندگی کاری که با یوسف نکرد
من پس از افطار آن را با زلیخا می کنم
روزه دارم هر چه می بینم دلم لک می زند
بین این مو گنـد میــها یاد حــوا می کنـم
هر که می آید نویدم می دهد عاشق شوم
تا برای عشق جایی نیست ، بی جا می کنم
در خیابان دختران خوب می بینم ولی
بــا زبــان روزه ام استـغـفــرالا می کنـم
روزه ی مریم نشسته بر لب معشوقه ام
آخرش یک روز من این روزه را وا می کنم.

   *فرامرز عرب عامری*

 

نظرات 4 + ارسال نظر

کسى رو نمیشه به زور عاشق کرد
یه وقتهایى......
یه چیزهایى......
سهمت نیست!!
بفهم

بله دوست عزیز حق باشماست.تشکر از شما همراه گرامی شکنج.

بهار خجسته 30 تیر 1393 ساعت 09:20 ق.ظ


خیلی عالی وبجا
سپاس

ممنون از شما همراه گرامی

محمدیان 15 مرداد 1393 ساعت 08:28 ق.ظ

مریم 22 اردیبهشت 1394 ساعت 02:00 ب.ظ

این غزل بی نهایت عالیه
عاشقشم

باتشکر از شما همراه گرامی شکنج. از رضایت شما خرسندیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد