روزی که غصه ها را از روی دل زدودم
یادش بخیر وقتی دستت به دست من بود
وقتی که پیش رویت از عشق تو سرودم
یادت میاید آن روز ، روزی که قول دادی
باشی همیشه عشق و امیدِ بر وجودم
گفتم برای عشقت خوانم نماز حاجت
بر عهد خود نماندی من باز در سجودم
هر روز می نوشتم میمیرم ار نباشی
رفتی و زنده هستم ، ای کاش مرده بودم
گفتی به عشق پاکم لایق نبوده ای تو
امّا گمانم این است من لایقت نبودم
هر چند با جفایت بشکسته ای دلم را
عشق تو لانه کرده در قلب و تار و پودم
نقص کلام و حرفم بر من ببخش ای عشق