فقر

میخواهم بگویم ...

فقر همه جا سر میکشد ...

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ...

فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ... طلا و غذا نیست ...

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ...

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ...

فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ...

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ...

فقر ، همه جا سر میکشد ...

فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ...

فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است ...




دکتر شریعتی

نظرات 2 + ارسال نظر
محسن 7 آذر 1389 ساعت 08:31 ب.ظ http://greenumbrella.blogfa.com

e! man in matlabo az inja copy nakardam vala!
vagarna zekre manba mishod!

صبا مروتی 20 آذر 1389 ساعت 07:13 ب.ظ

فقر یعنی اینکه لبخندی واسه هدیه کردن نداشته باشیم

اونم یه نوع فقره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد