...حرفهایی است برای گفتن ،
که اگر گوش نبود ؛ نمیگویم
و حرفهایی است برای نگفتن؛
حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمیآورد؛
حرفهایی شگفت ، اهورایی همین هایند،
و سرمایه های ماورائی هرکس به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد،
حرف های بیتاب و طاقت فرسا ؛
که همچون زبانه های بیقرار آتشند؛
و کلماتش ، هر یک، انفجاری را به بند کشیده اند ؛
کلماتی که پاره های ( بودن) آدمی اند ...
اینان هماره در جستجوی ( مخاطب ) خویشند؛
اگر یافتند ، یافته میشوند ...
...و
در صمیم ( وجدان ) او، آرام میگیرند .
و اگر مخاطب خویش را نیافتند ، نیستند ،
و اگر او را گم کردند ، روح را از درون به آتش میکشند و ، دمادم ، حریق های
دهشتناک عذاب بر میافروزند.
و خدا ، برای نگفتن حرفهای بسیار داشت ،
که در بیکرانگی دلش موج میزد و بیقرارش میکرد ...