تو قاف قرار من و من عین عبورم...


هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم

اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
 
ادامه مطلب ...

بوی بهار

بوی بهار می شنوم از صدای تو
نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو

ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو

ای صورت تو آیه و آیینه خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
 
ادامه مطلب ...

شب عبور شما را شهاب لازم نیست

شب عبور شما را شهاب لازم نیست
که با حضور شما آفتاب لازم نیست
در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است
برای چیدن گل ، انتخاب لازم نیست
  خیال دار تو را خصم از چه می بافد ؟
گلوی شوق که باشد طناب لازم نیست
 
ادامه مطلب ...

توصیف خدا ...

پیش از این ها فکر می کردم خدا                    

خانه ای دارد میان ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها                                  

خشتی از الماس و خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور  ادامه مطلب ...

کودکی

کودکی هایم اتاقی ساده بود

قصه ای دور اجاقی ساده بود

شب که میشد نقشها جان میگرفت

روی سقف ما که طاقی ساده بود

  ادامه مطلب ...

مساحت رنج

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید

مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

خط محیط دلم را شکسته رسم کنید

خطوط منحنی خنده را خراب کنید

 

ادامه مطلب ...

حرفی از نام تو


ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم ، خاکسترم آتش گرفت

 

چشم وا کردم ، سکوتم آب شد

چشم بستم ، بسترم آتش گرفت

 

ادامه مطلب ...

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

 تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

 

ادامه مطلب ...

سوگند

برای بزرگنمایی عکس با نشانگر به آن اشاره کنید


دل داده ام بر باد...

دل داده ام بر باد، بر هر چه بادا باد

مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد


ای عشق از آتش، اصل و نسب داری

از تیره ی دودی، از دودمان باد

  ادامه مطلب ...

کلیپ شعرخوانی مرحوم قیصر امین پور

دانلود کلیپ شعر "چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟" مرحوم قیصر امین پور


این کلیپ را میتوانید به صورت مستقیم در شکنج تماشا و یا دانلود کنید.



 متن شعر و لینک دانلود در ادامه مطلب.

ادامه مطلب ...

سایه سنگ بر آینه خورشید چرا

سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟

خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟

نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن

طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟

طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن

آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟ 

ادامه مطلب ...