ارث پدرم که نیستی!

هر روز مرا گریستی تنهایی 

با خاطره‌هام زیستی تنهایی

شش دانگ تو را سند به نامم زده‌اند 

ارث پدرم که نیستی تنهایی ! 

چند رباعی از جلیل صفربیگی

هر چند نمی رسد به دستت دستم

یاد تو عجیب می کند سرمستم


من عاشقم و فلسفه من این است

دارم به تو فکر میکنم، پس هستم

---------------------------------------------------------------  ادامه مطلب ...

سه رباعی

1

مستی به شکستن سبویی بند است

هستی به بریدن گلویی بند است
گیسو مفشان ،توبه ی ما را مشکن

چون توبه ی عاشقان به مویی بند است ..!


2

از غیر تو بی نیاز کردند مرا
با عشق تو هم تراز کردند مرا
تا فاش شود فقط تو در قلب منی

جراحی قلب باز کردند مرا ...!


3

خورده است ولی غیر ارادی خورده است
از شدت غم ز فرط شادی خورده است
افتاده زمین و بر نمی خیزد ..وای
این تاک گمان کنم زیادی خورده است ...!