بوی نفرین....



سعی کن پیشم نباشی، بوی نفرین می دهم
بوی کینه، بوی زخمی باز و چرکین می دهم


آنقدر با قرص های مختلف خوابیده ام

جزء جزء ام را ببویی بوی مرفین می دهم


بس که حالم از فضای بسته بر هم می خورد

شیشه های آسمان را گاه پایین می دهم

  ادامه مطلب ...

شب که شد،تاری بیاور؛یک بغل آواز هم...



شب که شد،تاری بیاور؛یک بغل آواز هم
شورِ تحریر"بنان" را، پنجه‌ی"شهناز"هم

شب که شد سکر تمنای تو بیرون می‌زند
از خم سربسته ، و از شیشه های باز هم

شب که شد،آوازی از دیوان شمس‌الدین خوش‌است
دست و پا یاری کند، رقصی شلنگ انداز هم
 

ادامه مطلب ...

انگار بین این جماعت محرمی نیست...

انگار بین این جماعت محرمی نیست
در زهر نیش خنده ی این ها غمی نیست

از روح دردم می دمم در جان ابیات
امّا برای این مسیحا، مریمی نیست

در سینه ام جام جهان بینی ست خونین
با این تفاوت که به دستانِ جمی نیست
 
ادامه مطلب ...

شعرم از ناله ی عشاق غم انگیزتر است ...



فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت

آن که آیینه ی صبح و قدح لاله شکست
خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت

 آه از شوخی چشم تو ، که خونریز فلک
دید این شیوه ی مردم کشی و یاد گرفت
 
ادامه مطلب ...

شیراز چهل ساله

اثری زیبا از "دنگ شو" در آلبوم "شیراز چهل ساله" را تقدیم حضور شما همراهان گرامی میکنیم. شما میتوانید این اثر زیبا را هم در شکنج گوش دهید هم در ادامه مطلب دانلود نمایید.



 
ادامه مطلب ...

باز کن پنجره، باز آمده ام




من صدا می زنم:
" باز کن پنجره، باز آمده ام "
من پس از رفتن ها، رفتن ها،
با چه شور و چه شتاب آمده ام
در دلم شوق تو، اکنون به نیاز آمده ام
" داستان ها دارم،

از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو  ادامه مطلب ...

دنیا کوچکتر از آن است...




دنیا کوچکتر از آن است که گم شده‌ای را در آن یافته باشی

هیچ کس اینجا گم نمی‌شود

آدم ها به همان خونسردی که آمده‌اند
چمدانشان را می‌بندند
و ناپدید می‌شوند
یکی در مه....
ادامه مطلب ...

بگذار عشق قسمتی از زندگی شود...




غمگین مشو که سنگ، مرامش شکستن است
آیـــیـــنه نـــــیز ترس مدامش، شکستن است

گیرم که صخره دست خودش را بلند کرد
دریا ! نرو! که پشت ِ سلامش شکستن است

باران همیشه دوست ِ بی شیله پیله هاست
شیشه ! تگرگ، لـُب کلامش شکستن است
 
ادامه مطلب ...

خسته ام ... اما صبور




من در میان مردمی هستم....

که باورشان نمیشود شکسته ام....!

می گویند....
خوش به حالت که خوشحالی....
نمیدانند دلیل شاد بودنم....
باج به آنهاست برای دوست داشتنم....!  ادامه مطلب ...

در خودم غرق شدم...



در خودم غرق شدم ، دست به جائی نرسید
هر چه فریاد زدم ، هیچ کس آنرا نشنید
 
در گل و لای خیالم نفسم بند آمد
دست و پا میزدم و عشق به دادم نرسید
 
دلِ من عاشق نیلوفرِ مردابی بود
او مرا در دل این ورطه ی تاریک کشید
  
ادامه مطلب ...

من با خودم راحت ترم،وقتی پریشانم




قدر خودم را بیشتر از قبل میدانم
وقتی به جرم بی کسی در کنج زندانم

حرفی ندارم از خودم پنهان کنم اینجا
حرف دلم را میزنم،با اینکه میدانم

من عاشق تنهائیم، چون مثل من هستم
وقتی که پیش دیگرانم مثل آنانم
 
ادامه مطلب ...

چیزی که قحطی آمده بعداز تو شانه است




در گیر ظلمتم که پی یک نشانه است
هرجا چراغ دیده گمان کرده خانه است
 
دائم افول می کنم از خویش این منم
رودی ک برخلاف مسیرش روانه است

اشک روان و موی پریشان و بار غم
چیزی که قحطی آمده بعداز تو شانه است
 
ادامه مطلب ...

من را به شکل آدم تنهای دیگری




من را به شکل آدم تنهای دیگری
تبعید کرده اند بــه دنیــای دیگری


تا اینکه یک غروب همین چند وقت پیش
تـــو آمدی بـــه هیئت حـــوای دیگـــــری


ای عشق مدتی است دلم غرق لذت است
بخشیده ای بــــه درد تــــو معنـــــای دیگری

  ادامه مطلب ...

این روزها حس بدی با دوستان دارم...




این روزها حس بدی با دوستان دارم
با دوستانم حالتی"دامن کِشان" دارم


آنقدر مردادم که حتی در یخِ بهمن
انگار طــرح جامـــع خرماپزان دارم


در من کسی افتاده مثل "من نمی فهمم"
یا حرف های مبهمــی تــــوی دهان دارم

  ادامه مطلب ...

کوک کن ساعت خویش




کوک کن ساعت خویش
اعتباری به خروس سحری نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
کوک کن ساعت خویش
که مـؤذن شب پیـش
دسته گل داده به آب
 
ادامه مطلب ...

کسی شبیه تو




کسی شبیه تو امشب نشسته کنج اتاقم
غمت درست سر وقت آمده ست سراغم

دهان پنجره را بسته ام که باد نریزد
به هم خیال تو را زیر کورسوی چراغم
 
ادامه مطلب ...

عاشقم...




عاشقم،

اهل همین کوچه ی بن بست کـناری

که تو از پنجره اش پای به قلب من ِ دیوانه نهادی
تو کجا ؟

کوچه کجا ؟

پنجره ی باز کجا ؟

من کجا ؟

عشق کجا ؟

  ادامه مطلب ...

روبرویــم بنشین و غزلـــی تـازه بخـــوان...



زیر باران بنشینیم کـه باران خــــوب است
گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است


با تــو بی تابی و بی خوابـی و دل مشغولی

با تو حال خوش و احوال پریشان خوب است

  ادامه مطلب ...

محمد علی سپانلو



محمدعلی سپانلو شاعر، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و مترجم سرشناس ایرانی زندگی را بدرود گفت.

مرحوم محمدعلی سپانلو در آبان 1319 در شهر تهرا ن به دنیا آمد.

واین شعر زیبا از جمله آخرین آثار این هنرمند محبوب تهرانی می باشد.


با شاخه ی گل یخ

از مرز این زمستان خواهم گذشت

جایی کنار آتش گمنامی

آن وام کهنه را به تو پس می دهم

تا همسفر شوی
 
ادامه مطلب ...

لب به قول پدرم بود که دندان آمد

روز داغ تو به دل داشت، به پایان آمد
شب خیال تو به تن کرد، چراغان آمد

آسمان کی دلش از خشکی این خاک شکست؟
ابرها فکر تو بودند که باران آمد

چه جهان‌بینی تلخی که تو را از کف داد
هرکه با چتر از آن پس به خیابان آمد
 
ادامه مطلب ...

تا دلت تردید دارد بوسه بر باران نزن




ماه من بی آنکه آغوشی بخواهی برنگرد
دستِ خالی بی قرارِ تکیه گاهی برنگرد


دل به دریا می زنی با قایق سهرابی ات
سمت ساحل ، لحظه ای بی صید ِ ماهی برنگرد


هر چه سنگین باشی از غم سمت خلق ِ تنگ خود
با کبوتر های چاهی مثل ِآهی برنگرد

  ادامه مطلب ...

او جوجه‌تیغی روی پلک خود نچسبانده!



در دفترِ شعر من ــ این دیوان معمولی ــ
محبوب من ماهی است با چشمان معمولی!


برعکس آهوهای حیران در هزاران شعر
او نیز چیزی نیست جز انسان معمولی


با پای خود دور از «پری‌دُم»‌های دریایی
عمری شنا کرده‌ست در یک وان معمولی

  ادامه مطلب ...

ای زلف سر کجت

تصنیف زیبای "ای زلف سر کجت" از آقای سالار عقیلی را برای شما همراهان گرامی آماده کرده ایم. شما می توانید این تصنیف زیبا را هم در شکنج گوش دهید و هم دانلود نمایید.




 
ادامه مطلب ...

نازکای اندوه (Nazokaye Andouh)

تکنوازی تار اثر استاد داریوش پیرنیاکان با عنوان "نازکای اندوه" در افشاری تقدیم شما همراهان گرامی می شود. این تکنوازی در آلبوم "تکنوازی تار 2" اجرا شده است. شما می توانید این تکنوازی زیبا را هم در شکنج گوش دهید و هم در ادامه مطلب دانلود نمایید. 




 
ادامه مطلب ...