چشمت «قیامت» است! بخوان «انفطار» را

«انکحتُ...» عشق را و تمام بهــار را ! 

«زوّجتُ...» سیب را و درخت انار را ! 

«متّعتُ...» خوشه‌خوشه رطب‌های تازه را 

گیلاس‌های آتشی آبــــــــــــــــــــ‌دار را ! 

«هذا موکّلی...»: غزلم دف گرفت، گفت:

تو هم گرفته‌ای بـــــه وکالت سه‌تار را ! 

ادامه مطلب ...

ستاره دیده فروبست و آرمید بیا

ستاره دیده فروبست و آرمید بیا

شراب نور به رگ های شب دوید بیا

ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت

گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا

شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من

پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا  ادامه مطلب ...

خدا به خیر کند...

تو ماه را به شب عاشقان نشان دادی

به بی کلام ترین واژه ها زبان دادی

به شب، به روز، به مهتاب و آسمان و زمین

به رود و صخره و کوه و درخت جان دادی

همیشه با اگر و شاید و نمی دانم

به جای پاسخ و توضیح سر تکان دادی  ادامه مطلب ...

خوابم نخواهد برد...

بارانی ام با چشم تر خوابم نخواهد برد

تا باز گردی از سفر خوابم نخواهد برد

امشب هوا آرام و راه آسمانها باز

دارم هوای بال وپرخوابم نخواهد برد

بر دوش شب خاموش سوسو میزند اشکم

بیدارم امشب تا سحرخوابم نخواهد برد  ادامه مطلب ...

من و سیگار

من و سیگار به کرار

رفاقت زده بر هم

و دل از هم ببریدیم

ولی هر چه 

به بازار بگشتیم

رفیقی که بسوزد و بسازد

به غم و غصه ی بسیار  

به جز خویش ندیدیم  ادامه مطلب ...

یاد ایام

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم 
ادامه مطلب ...

روز و شب فکر تو یک لحظه رهایم نکند

سر و سامان من و بی سر و سامانی من

حُسن کنعانی تو مصر پریشانی من

روز و شب فکر تو یک لحظه رهایم نکند

من به زندان توام یا که تو زندانی من؟

آن همه تیغ و ترنجی که به خون غلتیدند

بین عشّاق گواهند به حیرانی من 

ادامه مطلب ...

مرا مگذار و مگذر

تصنیف زیبای "مرا مگذار و مگذر" با صدای دلنشین حمیدرضا نوربخش را برای شما آماده کرده ایم. شما میتوانید این تصنیف را هم در شکنج گوش دهید و هم در ادامه مطلب با لینک مستقیم همراه با متن تصنیف دانلود نمایید. 


مرا مگذار و مگذر 

شعر: یدالله عاطفی

آواز : حمیدرضا نوربخش

آهنگ و تنظیم : گروه شمس (کیخسرو تهمورث و سهراب پورناظری)

آلبوم : پنهان چو دل

دستگاه : شور - دشتی



 
 
ادامه مطلب ...

به زمین خوردم و افتادم... برخیز و بیا!

من کی ام؟ رهگذر کوچه ی تنهایی ها
روح تنهایی و مجموعه ی شیدایی ها
وسعت مشرق خورشیدیِ روی تو کجاست؟
که به تنگ آمدم از این همه یلدایی ها
مثل یک کوه شکستیم و نشستیم، ولی
باز با ماست همان صبر و شکیبایی ها 
ادامه مطلب ...

کبریت های بی خطر خیلی خطر دارند!

دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارند
دیوانـه ها از حال هــم امّا خبر دارند
آیینه بانـــو! تجربه این را نشان داده:
وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارند
تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است
اصلاً تمــام قرص ها جز تــــو ضـــــرر دارند 
ادامه مطلب ...

گـــــر واکنـــد حصـــار قزل قلـــعه لب به گفت...


تـرســم ز فــرط شعــبده، چندان خرت کنند

تــا داســـتان عشـــق وطـــن بــــاورت کنند

من، رفتم از چنین ره و دیدم سزای خویش

بس کــن تو، ورنه خـاک وطن بر سرت کنند

گـــیرم، ز دست چـــــون تو نخیـــزد خیانتی

خدمت مکـــن، که رنجه به صد کیفرت کنند 

ادامه مطلب ...