سلام شاعر!...




سلام شاعر! با غم تهران چه می کنی؟

در این دیار بی سر و سامان چه می کنی؟


وقتی بهار شهر شما دیدنی تر است

در خطه ی همیشه زمستان چه می کنی؟


وقت قدم زدن وسط کوچه های شهر

با چهره های تلخ و پریشان چه میکنی؟

 

 

در دیدن مقاومت کودکان کار

با دردهای قافیه ی " نان " چه می کنی؟


وقتی کسی  مُسکنِ دردت نمی شود

با دردهای فاقد درمان چه می کنی؟


دارد دوباره کشتی تو غرق می شود

با بادبان خورده به طوفان چه می کنی؟


وقتی که چای، لحظه شمار لبان توست

با بی قراری تنِ فنجان چه می کنی؟


محمد شریف

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد