پاییز

یاد داری که موسم پاییز

جانب باغ و بوستان رفتیم


دست در دست یکدگر باهم

از پی دیدن خزان رفتیم


پنجه های چنار زرد و نزار

زیر پای من و تو می شد خرد


باد پاییز های و هوی کنان

برگها را به هر طرف می برد  


گلبن نسترن ز بی برگی

بیدسان پیش باد می لرزید


گه ز تاراج باغ می نالید

گه ز تشویش باد می لرزید


شاخه های صنوبر و شمشاد

بر سر خاک زر می افشاندند


برگها زیر پای ما نالان

قصه ای دردناک می خواندند


خسته و دلشکسته می گفتند

مرگ مطلوبتر ز تنهایی ست


پایفرسود پای دوست شدن

دوستان خوبتر ز تنهایی ست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد