جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
بدار یک نفس ای قاید این زمام جمال
که دیده سیر نمیگردد از نظر به جمال
دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل
پیام ما که رساند مگر نسیم شمال
به تیغ هندی دشمن قتال مینکند
چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال
جماعتی که نظر را حرام میگویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مردست در کمند غزال
تو بر کنار فراتی ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
اگر مراد نصیحت کنان ما اینست
که ترک دوست بگویم تصوریست محال
به خاک پای تو داند که تا سرم نرود
ز سر به درنرود همچنان امید وصال
حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری
به آب دیده خونین نبشته صورت حال
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست
که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال
به ناله کار میسر نمیشود سعدی
ولیک ناله بیچارگان خوشست بنال
سلام . مطالب جالبی مینویسید امیدوارم موفق باشید
سلام دوست من
در فضایی گرم و بامحبت دور هم جمع میشویم تا ساعاتی درچت روم ققنوس
با فراغ بال و ارامش با هم گپی زده به گفتگو بنشینیم برای هم از شادی و نشاط بگوییم
راز موفقیت را باهم جستجو کنیم به ما بپیوندید
www.ghoghnooschat.com
www.ghoghnooschat.ir
سلام همراه شب های تنهایی محسن عزیز.
گوشیت چرا خاموشه نازنین.
سلام وحید جان. هنوز مثل اسمت تنهایی یا .... رفتی گل بچینی؟!
خاموش نیست و نبوده!