تاریخ اینجاست

از پشت این کوه ها آمده ام تا تو مرا پشت کوهی صدا بزنی!

آمده بودم تا جهانی را تغییر دهم اما نگذاشتی!   

 ایلام-شش کلان

 

من راز طبیعت را در دل و جانم داشتم اما تو چشم و گوشت را بر هرچه که هست بستی!  

 

 حیات وحش ایلام- بزکوهی

 

بر قاف عشق این قله ی نه چندان بلند اما استوار، چه روزها را که به شب رسانیدم و چه شب ها که با یادش، و به امید شروع پروازی تا اوج آسمان ها از بلندای آن، خوابیدم اما تو بال و پرم را شکستی! تا سقوط خویش را به نظاره بنشینم!  

 

 ایلام- قلا قیران

 

 

من دل را به آبی این رودها زدم تا دریایی شود و به موج بپیوندد و تو دلت را به آب استخرهای شهرت زدی و خود را بر موج، سوار انگاشتی!   

 طبیعت ایلام

 

 

بر بلندای تاریخی چنین ایستاده ام و شکار بهرام گور را به تماشا نشسته ام، لشکر کوروش کبیر را می بینم که حقوق انسانی را به عالمیانی چون تو می آموزد تا زیر پایت خوردش کنی و به انگلیس بفروشیش!   

 

 ایلام-مهران

 

 

در زیر این سیاه چادرها بود که روشنفکری و تمدن را به من آموختند تا کوته فکرانی چون تو خاموشش کنند و بی فرهنگم بخوانند. در زیر این کوشک ویرانه بود که تو به فکر کاخ های سر به فلک کشیده ات افتادی و با خون دل ما پشت کوهی ها بنای آن را استوار ساختی!  

 

 طبیعت ایلام

 

 

اگرچه خاطراتم را در زیر برف ها و بربلندای این کوه شگرف جای گذاشته ام و به فرهنگ تو که خود را متجدد می نامی پناه آورده ام، 

اما خودت بهتر می دانی که هیچ نیستی!  

 

ایلام-قلاقیران   

 

زندگی تو، وام دار اهالی پشت کوهی است. زنده بمان، تنت را به آب استخرها بده، بر چرخ و فلک بزرگ شهرت سوار شو و بگو که اورست را فتح کردم، از موزه ی قلابی شهرت بازدید کن و بگو که تاریخ اینجاست...  

 

اما تاریخ پشت کوههاست. تاریخ اینجا در دست من و در سینه ی من است... تو برو بمیر!  

محسن بیگی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد